Tuesday, 3 July 2012

تحلیلی بر گفتار و کردارِ بهرامِ مشیری



هدایت امیرور:


بهرام مشیری همیشه در گورستانها سرگردان است " او مدام در دیروز پرسه میزند و راهی بامروز ندارد ...!!!
یهرام مشیری از مردگان ارتزاق میکند " از مردگان انتقاد میکند و بر مردگان میتازد و نهایتا با مردگان نرد عشق میبازد...!
اگر حسین و حسن و علی و محمد نبودند " اگر ایرانسازان فقید رضاشاه و محمد رضاشاه و یا محمد مصدق نبود ند " مشیری چیزی برای گفتن و متاعی برای فروش نداشت ... او 1400 سال قبل را میکاود ...! گورهائیکه اسلام شناسان به درستی و اخوند هابه زشتی و فریبکارانه کاویده اند " جز زشتی "جز خون وجز جنایت نیافته اند و امروز بهرام مشیری با اخوند همراه میشود و دوباره کاوی مینماید که متاع جدیدی نمییابد. جالب اینکه خود مشیری هم از حول حلیم توی دیک افتاده است : دیک جوشان خشم ملت ایران از یاوه گوئی " از دروغ پردازی " از فریبکاری" از تهمت و افترا و زشت گوئی های او به غلیان امده است .
مشیری گاه در کربلا سینه میزند " گاه بر سر سفره یزید عربده مستانه میکشد و سر هر بزنگاه تاریخی" گور محمد مصدق را میکاود" تکه استخوان پوسیده ای به عاریت میگیرد و بر کالبد بیجان دوپادشاه فقید پهلوی میکوبد...!
که دستشان از دنیا کوتاه است و توان پاسخگوئی و دفاع ندارند ...
و امروز که متاعی برای فروش ندارد " جنون زده بسراغ سرداران و بزرگ مردان ارتش شاهنشاهی که سینه های فراخشان با تیرهای کینه ذژخیم سوراخ سوراخ شد میرود " به لباس دلقک ملبس میشود " خویشتن میبازد و در مقابل چشمان بیننده برنامه اش قوقولی قوقولی میکند و دنیا را بخود میخنداند ...؟؟؟ بنا براین این تنها حسین نبود که از حول حلیم توی دیک افتاد ... خود مشیری هم از حول حلیم توی دیک جوشان خشم و نفرت ملت ایران و درون لجن بدنامی افتاده است و دیوانه وار نفرت ملت ایران را بجان میخرد .